پسرم الشنپسرم الشن، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

الشن

کومار

  کومار   جمعه پیش که همه ی خونواده جمع بودند تصمیم گرفتیم که ناهار رو بریم بیرون برای همین کومار یکی از روستاهای ایری رو انتخاب کردیم البته  طبیعت اطرافش رفتیم منظره های خیلی زیبایی وجود داشت و خیلی هم خوش گذشت و حتی سبزی کوهی (کفکیله) هم تونستیم جمع کنیم و الشن هم  مثل همه گردشها از اول تا آخرش رو خواب بود.                                                               ...
29 شهريور 1390

دوچرخه

  کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟ بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده. نامه شماره یک سلام خدای عزیز اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی. دوستار تو بابی   بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.   نامه شماره دو سلام خدا اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفا...
19 شهريور 1390

عروسی

   رفته بودیم عروسی عروسیه پسر عمه علی آقا . با اینکه راه یکم دور بود  ولی حسابی خوش گذشت . من هم که اونجا فقط خوشمزگی میکردم. اینم یه عکس از خودم توی عروسی ...
16 شهريور 1390

بدون عنوان

سلام . یه چند وقتیه که نتونستم مطلبی بزارم آخه شش ماه مرخصی تموم شده و مامان دوباره برگشته سر کار . صبحها هم تو رو میزارم پیش خاله تا وقتیکه ماه رمضون تموم بشه بعدش هم میری پیش مامانی .  پسرم الشن الان میتونه قشنگ بشینه ، با خودش حرف بزنه تازه وقتی بهش میگیم دست دست ،یه دست دستی میزنه که نگو .   ...
2 شهريور 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به الشن می باشد